روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

شب ساجور


باد مرده

ریگ روان

اندوه مروه

باد زرد

آسمان ساجور

ساقط

جسد های مرده

در قاب کوچک پنجره ها

فریاد می کشند

مرگ را

فریاد مرده

گوش خراش

باد مرده 

نفس های بویناک مرده را

می روبد از خیابان ها

اندوه مرده

خمیازه می کشد 

روی جنازه شهر

شهر غرق در غبار زرد

متورم - متعفن - متلاشی

بوی مرده

می وزد از پنجره ها

در این شب ساجور

نمی دانم

گهواره ام را

به کدامین میخ ساقط بیاویزم

موسی کاظمی

اجینا


ایستاده ام بر ستیغ نیزه ی خورشید

چهره به چهره ی

اجینا

رودخانه آن پایین

سوار بر تکه ای ابر سپید

و جنگل

مثل یک درخت

روی شانه ی آب

خط سپید ابر را

می کشد به خیش

من آماده ام

برای سقوط آزاد

اجینا می گوید:

نترس

       بپر

           برو 

                همراه باد

می بوسد مرا

برای آخرین بار

می پرم

باد می برد 

              مرا

                  رودخانه را

                                و جنگل را

و اجینا آن بالاست

تکیه به نیزه ی خورشید

نظاره می کند مرا

موسی کاظمی

آن سوی سیم تلفن


باز هم زنگ تلفن

باز هم خبر بد

شاید خبر مرگ یک دوست

یا آشنا

و شاید هم یک آدم بی خواب

دنبال یک آدم بی خواب دیگر

تا حرف بزند

فحش بدهد

تا دلش سبک شود

شاید کسی می خواهد خودکشی کند

و این آخرین پیام اوست

به یک آدم زنده ی دیگر

به اولین شماره ی دم دست

شاید در این نیمه شب

زنی دلتنگ نوازش باشد

کسی چه می داند

آن سوی سیم های تلفن چه می گذرد

موسی کاظمی

نقد داستان خط چهارم نوشته سعید ناظمی

نقد داستان خط چهارم نوشته سعید ناظمی انتشارات لمپا سال 93 تیراژ 1000 نسخه

داستان بیان واقعه ای است که در آن مجموعه عناصر اساسی مانند شخصیت، زبان، فضا، لحن، ساختمان، موضوع، کشمکش، تعلیق و...حضور و نفوذ داشته باشند؛ اما داستانهای مجموعه خط چهارم فاقد این عناصر اساسی است. پرداختن به مسائل اجتماعی و فرهنگی خود بخشی از اهداف داستان نوبسی است اما رهیافت هنرمندانه و هوشمندانه به عمق آن نویسنده را ملزم به رعایت اصول و قرار گرفتن در چارچوب هایی می کند که نویسنده ی خط چهارم آنها را نا دیده گرفته است. اغلب داستانها تبدیل به منبری برای وعظ  و خطابه و قضاوت شده اند.

داستانهای خط چهارم فاقد تعلیق لازم برای برانگیختن خواننده برای ادامه داستانهاست.لحن سرد و گزارشی با نثری ژورنالیستی داستانهای این مجموعه را مخاطب گریز کرده است.

تنها داستان این مجموعه که اندکی قابل تحمل است" شهر خاکستری" است که در گونه ی وهم و خیال است و فضایی کافکایی دارد و در نبست آباد رخ می دهد. کاستی این داستان در زبانش است. زبان نمی تواند از پس فضای وهم آلود بر آید وکم می آورد. داستان شهر خاکستری تا مرحله ی قبل از پایان خواندنی است؛ در مرحله ی پایانی ، پایان تحمبلی و شعاری به داستان لطمه می زند. داسنان قبل از رسبدن به خط پایان از نفس می افتد و رمقش کشیده می شود.

مجموعه ی خط چهارم آکنده است از بی نکنیکی هابی که تلاش می کند داستان شود اما دریغ و افسوس که ناکام می ماند؛ با روایت هتی مغشوش و شخصیت های بی شخصیت و پایان های کاذب و زاویه دید هایی که قادر نبست مصالح و مواد داستان را ارائه دهد؛ زبرا رابطه راوی با داستان و شخصیت و حادثه سازمان بندی نمی شود.

موسی کاظمی

نقد داستان طوطی اثر هوشنگ گلشیری

" هر وقت حسن آقا را می بینم می گویم چه طور شد موفق شدی" خب این حسن آقا کیست. مرد ابلهی که از عشق به طوطی ابله شده است. او کسی را می خواهد که با او حرف بزند و درد دل کند اما طوطی هایی که می خرد به جای حرف زدن غار غار می کنند. حسن آقا ایلنه شده است همه چیزهای اطرافش را به شکل طوطی می بیند. سوال این جاست که تنهایی حسن آقا برای چیست او که زن دارد و خواب زنش هم سبک است رفیق هم دارد.

ژانر داستان از لحاظ شخصیت مدرن است چون کشمکش شخصیت با خودش است اما از لحاظ روایت داستان رئالیستی است و داستان از این دو گانگی رنج می برد. تغیرات زاویه دید هم دلیل بر مدرن بودن داستان است که به خوبی این تغییرات در داستان جا نمی افتد.

دلیل علاقه حسن آقا به طوطی چیست چون او  که مثل داش آکل تنها نیست.

راوی کیست ما چیزی در باره او نمی دانیم. رابطه خواب نما شدن محسن آقا با داستان چه کمکی به پیشرفت داستان می کند و اصولا چرا چنین فردی در داستان وجود دارد.

داستان منسجم نیست و ساختار لقی دارد.داستان بین مدرن و رئالسیم گیر کرده است.

موسی کاظمی