روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

نقد داستان زخم شمشیر اثر بورخس


نقد : موسی کاظمی.

" جای زخمی ناسور چهره اش را خط انداخته بود"

" مرد انگلیسی بحثی پیش بینی نشده را به میان کشید و برای او داستان مرموز جای زخم را گفته است"

راوی دانای کل محدود داستان مردی را نقل میکند بنام "جان وین سنت مون"او یک کمونیست انقلابی ایرلندی تمام عیار است.

" این مرد سالی یک دو باردر اتاقی آنسوی ایوان در بروی خود می بسته و دوسه روزی بعدبیرون می آمده و مثل از جنگ برگشته ها یا آدمهایی که تازه از حالت غشی بیرون آمده باشند رنگ پریده،لرزان و پریشان بود، اما صلابت همیشگی را داشته است.چشمان یخگون و لاغری خستگی ناپذیر و سبیل خاکستری رنگش را از یاد نمی برم. آدم مرموزی بود"

این آدم مرموز از آن زخم داستانی را روایت میکند. داسنان مردی که به انقلاب وبه حزبش و اعتقاداتش و رفقایش خیانت کرده و خیانت خود را به سکه های یهودا نشان فروخته است. این زخم شمشیر از آن خائن است.

در پایان غافلگیر کننده میبینیم که خائن همان راویست. خائن نقاب از چهره بر میدارد تا تحقیر شود.وقتی انسان تحقیر میشود که خویشتن نمی تواند خود را تحمل کند.

" من مردی را لو داده ام که از من مواظبت میکرد من وین سنت مونم اکنون تحقیرم کن"

مسئله ی داستان این است آیا گناه یک انسان گناه تمام انسانهاست. این سوالی است که داستان میکوشد در میان پراکنده گویی ها و استفاده از متون دیگر پاسخ بگوید.

داستان به گونه ای روایت میشود که توصیفات، صحنه، و شخصیت پردازی، همه تابعی از روایت میشوند.داستان مدرنی که میکوشد به عناصر داستان کلاسیک وفادار باشد.

موسی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.