روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

در تردید


میان بد و بدتر 

گیر کرده ام

بد یا بد تر

مسئله این است

مثل " کا " در محاکمه

در پستو های تو در تو

در اتاق های اتهام سر گردان

در انتظار محاکمه

به اتهام اتهامی که نمی دانم چیست

در برابر قاضی که نمی دانم کبست

بدون داشتن حق وکیل

وکیلم زندانی ست

باید پاسخگوی اتهامی باشم

که قاضی نمی داند چبست

باید چیزی بیان نشدنی را بیان کنم

به زبانی که نمی دانم

توضیح ناپذیر را 

توضیح بدهم

ترسی تسری یافته اینجاست

که به زبان نمی آید

نمی توان گفتش

گفتنش اتهام دیگریست

بر اتهام های دیگر

چیزی فراتر از ترس اینجاست

باید تجربه اش کرد

تا فهمید

اگر بتوان فهمید

چه گزینه ای هست

میان بد و بدتر

نشسته ام بر نیمکت سیمانی اتهام

سر در گریبان

می اندیشم به عبس

میان بد و بدتر

کدام گزینه خوبتر است

"موسی کاظمی"