روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

نقد داستان خط چهارم نوشته سعید ناظمی

نقد داستان خط چهارم نوشته سعید ناظمی انتشارات لمپا سال 93 تیراژ 1000 نسخه

داستان بیان واقعه ای است که در آن مجموعه عناصر اساسی مانند شخصیت، زبان، فضا، لحن، ساختمان، موضوع، کشمکش، تعلیق و...حضور و نفوذ داشته باشند؛ اما داستانهای مجموعه خط چهارم فاقد این عناصر اساسی است. پرداختن به مسائل اجتماعی و فرهنگی خود بخشی از اهداف داستان نوبسی است اما رهیافت هنرمندانه و هوشمندانه به عمق آن نویسنده را ملزم به رعایت اصول و قرار گرفتن در چارچوب هایی می کند که نویسنده ی خط چهارم آنها را نا دیده گرفته است. اغلب داستانها تبدیل به منبری برای وعظ  و خطابه و قضاوت شده اند.

داستانهای خط چهارم فاقد تعلیق لازم برای برانگیختن خواننده برای ادامه داستانهاست.لحن سرد و گزارشی با نثری ژورنالیستی داستانهای این مجموعه را مخاطب گریز کرده است.

تنها داستان این مجموعه که اندکی قابل تحمل است" شهر خاکستری" است که در گونه ی وهم و خیال است و فضایی کافکایی دارد و در نبست آباد رخ می دهد. کاستی این داستان در زبانش است. زبان نمی تواند از پس فضای وهم آلود بر آید وکم می آورد. داستان شهر خاکستری تا مرحله ی قبل از پایان خواندنی است؛ در مرحله ی پایانی ، پایان تحمبلی و شعاری به داستان لطمه می زند. داسنان قبل از رسبدن به خط پایان از نفس می افتد و رمقش کشیده می شود.

مجموعه ی خط چهارم آکنده است از بی نکنیکی هابی که تلاش می کند داستان شود اما دریغ و افسوس که ناکام می ماند؛ با روایت هتی مغشوش و شخصیت های بی شخصیت و پایان های کاذب و زاویه دید هایی که قادر نبست مصالح و مواد داستان را ارائه دهد؛ زبرا رابطه راوی با داستان و شخصیت و حادثه سازمان بندی نمی شود.

موسی کاظمی

نقد داستان طوطی اثر هوشنگ گلشیری

" هر وقت حسن آقا را می بینم می گویم چه طور شد موفق شدی" خب این حسن آقا کیست. مرد ابلهی که از عشق به طوطی ابله شده است. او کسی را می خواهد که با او حرف بزند و درد دل کند اما طوطی هایی که می خرد به جای حرف زدن غار غار می کنند. حسن آقا ایلنه شده است همه چیزهای اطرافش را به شکل طوطی می بیند. سوال این جاست که تنهایی حسن آقا برای چیست او که زن دارد و خواب زنش هم سبک است رفیق هم دارد.

ژانر داستان از لحاظ شخصیت مدرن است چون کشمکش شخصیت با خودش است اما از لحاظ روایت داستان رئالیستی است و داستان از این دو گانگی رنج می برد. تغیرات زاویه دید هم دلیل بر مدرن بودن داستان است که به خوبی این تغییرات در داستان جا نمی افتد.

دلیل علاقه حسن آقا به طوطی چیست چون او  که مثل داش آکل تنها نیست.

راوی کیست ما چیزی در باره او نمی دانیم. رابطه خواب نما شدن محسن آقا با داستان چه کمکی به پیشرفت داستان می کند و اصولا چرا چنین فردی در داستان وجود دارد.

داستان منسجم نیست و ساختار لقی دارد.داستان بین مدرن و رئالسیم گیر کرده است.

موسی کاظمی


نقد داستان دسته گل آبی اثر اکتاویو پاز


" از خواب که بیدار شدم خیس عرق بودم" این کابوس در خواب تمام نمی شود ادامه ی آن در بیداری است. تمام داستان ادامه این کابوس دربیداری است تا انتها که آن شهر متروک کابوس زده را ترک می کند.

داستان در گونه ریالیسم جادویی است. عناصر واقعی با وهم و خیال و کابوس در هم می آمیزد"پروانه خاکستری بالی گیج از نور زرد گرد چراغ می چرخید" این همان ذهنیت راوی است. عقربی که برای هوا خوری در تاریکی شب لانه اش را ترک کرده است. صدای نفس شب می آمد زنانه و تنومند صفتی که معمولا برای مردان بکار می رود اما درون این کابوس زمخت جای هیچ ظرافتی نیست.ساس های لای لباس، پلکان سبز رنگ( سبز نماد مرگ) صاحب مسافر خانه مرد یک چشم همه عناصر واقعی این کابوس هستند

زمان شب است هنگامه ی کابوس ها

مکان شهری متروک و کابوس  زده که زنها یش تنومند هستند. هوای درخت های تمبر هندی را باید تنفس کرد. صدای زنجره ها همه در تشدید کابوس است.

تشبیهات همه در خدمت تم اصلی داستان است. صدای نفس شب،پلکان سبز رنگ، دیوار سفید که بعضی  از قسمت هایش فرو ریخته، مرد یک چشم، مردی که دنبال چشم های آبی است تا دسته گلی برای محبوش بسازد. شاید مرد یک چشم صاحب مسافر خانه قربانی قبلی بوده است.

موسی کاظمی

نقد داستان چاق و لاغر اثر آنتوان چخوف

یادداشتی بر داستان چاق و لاغر اثر انتوان چخوف

داستان بدون هیچ درنگی یکسر ما را داخل فضای داستان می برد و با شخصییت ها آ شنا می کند..دو دوست پس از سالها  بطور تصادفی یکدیگر در ابستگاه راه آهن ملاقات می کنند. ایستگاه راه آهن محل گذر است و ما گذر زمان را مشاهده می کنیم. دو دوست پس از سالها  از احوال هم جویا می شوند و خاطرات را مرور می کنند. وقتی مرد لاغر متوجه رتبه عالی دوست قدیم می شود؛ زن و فرزندش را که دوستانه به دوست چاقش معرفی کرده بود بار دیگر وبا لحنی رسمی معرفی می کند و این  لحن تملق آمیز باعث رنجش مرد چاق می شود و خداحافظی می کند.همه گذشته ویران شده است.

توصیف ها بسیار کوتاه و در حد داستان کوتاه است موجز"از لب های چرب مرد چاق که مثل آلبالو برق می زد پیدا بود که دمی پیش در رستوران ایستگاه غذایی خورده است از او بوی عطر  بهار نارنج به مشام می رسید" با این توصیف کوتاه موقعیت طبقاتی و اجتماعی او معرفی می شود.

مرد لاغر" بوی تند قهوه و ژامبون می داد"

موسی کاظمی

نقد داستان انتقام چمن اثر ریچارد براتیگان


راوی با طنزی شیرین و گزنده تاریخ طوفانی آمریکا را روایت می کند. مادر بزرگ مثل فانوس دریایی به این تاریخ طوفانی نور می تاباند و ما از زندگی اوست که این تاریخ طوفانی را مشاهده می کنیم.مادر بزرگ شخصییت تاریخی نیست و تاریخ را به درستی به ما نشان می دهد. تاریخ یعنی مبارزه به هر قیمتی . زنی توانمند که نقش فانوس دریایی را دارد.در مقابل او شخصییت های دیگر در سایه هستد. کلانتر، جک، شوهرش( پدر بزرگ راوی) لحن داستان هم با شخصییت مادر بزرگ همنوایی دارد و او را بهتر به ما می شناساند. 

طرح داستان چیزی را در گذشته روایت می کند. رویداد هایی که از آمریکای گذشته آمریکای امروز را می سازد. بحران های اقتصادی و ظهور مافیا های قاچاق  و تخریب طبیعت و اینکه چطور طبیعت امروز انتقام می گبرد و چرخ پیشرفت را پنچر می کند.نمونه اش بحران های گرم شدن هوای کره زمین  و دمای گلخانه ای است و سوراخ شدن جو اوزون و ذوب شده یخ های جنوبگان.

داستان بسیار زیبا و دلنشین روایت می شود. صحنه کاملا موجز و بدون اطناب هستند

توصیف ها کاملا بجا" حالا زمین آنقدر سفت و سخت شده بود که تابستانها ماشین جک را پنچر  می کرد حیاط همیشه میخی چیزی دم دست داشت تا توی لاستیک ماشین فرو کند..." "آن کیک شکلاتی هفده سال آزگار توی اجاق ماند..." خجالت آور بود ک ...جلوی بچگی اش را بگیرد...." داستان سرشار از اینگونه توصیفات زیبا و به درد بخور است.

مسله داستان طبیعت است و اینکه ما چگونه خود خواهانه آنرا به آتش می کشیم." اینکه آدم بیبند مردی یک درخت ده دوازده متری را روی زمین دراز کند و دبه دبه رویش نفت بریزد  و بعد آنرا در حالیکه میوه های روی شاخه هایش هنوز کالند به آتش بکشد حتی به عنوان اولین خاطره زندگی هم عجیب است"

موسی کاظمی