روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

نقد داستان چاق و لاغر اثر آنتوان چخوف

یادداشتی بر داستان چاق و لاغر اثر انتوان چخوف

داستان بدون هیچ درنگی یکسر ما را داخل فضای داستان می برد و با شخصییت ها آ شنا می کند..دو دوست پس از سالها  بطور تصادفی یکدیگر در ابستگاه راه آهن ملاقات می کنند. ایستگاه راه آهن محل گذر است و ما گذر زمان را مشاهده می کنیم. دو دوست پس از سالها  از احوال هم جویا می شوند و خاطرات را مرور می کنند. وقتی مرد لاغر متوجه رتبه عالی دوست قدیم می شود؛ زن و فرزندش را که دوستانه به دوست چاقش معرفی کرده بود بار دیگر وبا لحنی رسمی معرفی می کند و این  لحن تملق آمیز باعث رنجش مرد چاق می شود و خداحافظی می کند.همه گذشته ویران شده است.

توصیف ها بسیار کوتاه و در حد داستان کوتاه است موجز"از لب های چرب مرد چاق که مثل آلبالو برق می زد پیدا بود که دمی پیش در رستوران ایستگاه غذایی خورده است از او بوی عطر  بهار نارنج به مشام می رسید" با این توصیف کوتاه موقعیت طبقاتی و اجتماعی او معرفی می شود.

مرد لاغر" بوی تند قهوه و ژامبون می داد"

موسی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.