-
نقد داستان شهر کلیسا ها اثر ریموند کارور
پنجشنبه 9 مهر 1394 01:12
داستان با ورود سیسلیا به شهر پرستر آغاز می شود آمده تا در این شهر یک شعبه ی دفتر کرایه ی ماشین باز کند او که زیاد مذهبی نیست به شهری داخل شده که شهر کلیسا هاست. آقای فیلبیس به او پیشنهاد چند آپارتمان روی گلدسته ی ناقوس می دهد" سیسیلیا گفت من نمی تونم صد و ده تا پله رو بالا برم شما هیچ ساختمانی ندارید که کلیسا...
-
نقد داستان پرنده فقط یک پرنده بود اثر هوشنگ گلشیری
چهارشنبه 8 مهر 1394 10:51
داستان قصه شهری است که دارد صنعتی می شود برای همین طبیعت را نابود می کند.اول آسمان شهر را می گیرد و به جایش آسمان فلزی می گذارد وخورشیدش هم نیروی برق قوی است که همه جا را روشن می کند.بعد نوبت درختهاست بعد پرنده ها و حتی سگها و گربه ها را هم خارج می کنند و شهر لم یزرع می شود هیچ گیاهی نمی روید.شهر دیگر فصل ندارد.روز...
-
نقد داستان چنار اثر هوشنگ لشیری
چهارشنبه 8 مهر 1394 10:07
نقد داستان چنار اثر هوشنگ گلشیری راوی داستان مردی را نقل می کند که از چنار کهنسال خیابان چهار باغ به علت نا معلومی بالا رفته است و مردم آن پایین تماشا می کنند." از تنه خشک و پوسیده چنار بالا می خزید" تعلیق داستان همین روشن نبودن انگیزه شخصیت داستان است.مرد ظاهرا فقیر است" پشت خشتک او دو وصله نا هم رنگ...
-
نقد داستان زردشت اثر هوشنگ گلشیری
سهشنبه 7 مهر 1394 23:07
نقد داستان آتش زردشت اثر هوشنگ گلشیری هفت فراری از انقلاب، هفت فراری از هرج و مرج سیاسی حاصل از انقلاب، هفت تبعیدی، گریخته از کشورهاشان، همه جمع شده در یک اتاق در آلمآن دربنیاد هانریش بل" سه طرف اتاق شیسه بود و طرف دیگر دست راست طرح باری بود چوبی بی هیچ قفسه بندی.... و یک قفسه کتاب که بیستر آثار هانیرش بل...
-
عشق بیماری احمق هاست!
سهشنبه 7 مهر 1394 19:41
نام- حسن نام خانوادگی -حسنی تاریخ تولد - 1330/05/15 شماره شناسنامه - 1111 نام پدر - قربان حکومت او را با این مشخصات می شناخت و کنترل می کرد. زندگیش تمام کنسرو شده بود و مهر استاندارد سلامت آنرا تائید می کرد. جای نگرانی نبود. در گذشته عاشق دختری بود که قبل از رفتن به سربازی به او گفته بود دوستت دارم و با این مشخصات به...
-
اندیشه ی بشری
سهشنبه 7 مهر 1394 13:54
حرکت از تیپ به فرد و از فرد به صورت ازلی یا کهن الگو تبپ شخصیتی مشخص اجتماعی مانند یک قصاب یا بقال یا کارمند فرد شخصیتی فراتر از وظیفه ای است که شخص در جامعه بر عهده دارد در حالت اشتغال فردیت ما حضور دارد اما غلبه یا تیپ یا شخصبته فردیت در حالت بیکاری ،فراغت و بطالت ظهور پیدا می کند چنانچه در زمان فراغت هم تیپ اجتماعی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهر 1394 13:36
داستان بارتلمی یک راست و بدون حاشیه پردازی می رود سراغ اصل موضوع و آن پاره کردن صفحات کتاب توسط نی نی است و مجازاتی که اولیا نی نی برای جلوگیری از عمل مجرمانه ی نی نی ( بنا به تعریف اولیا ی نی نی) برای پاره کردن صفجات کتاب وضع کرده اند. اما این قانون نمی تواند نی نی از ارتکاب جرم باز دارد( جرم به تعریف اولیا نی نی) و...
-
داستان
سهشنبه 7 مهر 1394 13:35
نخستین اشتباهی که نینی کرد، جردادن صفحات کتابش بود. خب ماهم قرار گذاشتیم هر ورقی راپاره میکند چهار ساعت توی اتاقش بماند و در را به رویش ببندیم. اوائل، روزی یک صفحه پاره میکرد، قرار ماهم سرجایش بود. گرچه گریه و داد و فریاد او پشت دربسته اعصاب آدم راخرد میکرد. گفتیم که این بها را باید بپردازی، یا بخشی از آن را....
-
کامبارا
سهشنبه 7 مهر 1394 12:29
خاکستری سایه ها سیاه بی رنگی سرد است تنها آنجا که انسان ها هستند، رنگ هست، تنها در رنگ ، گرما هست. تنها در گرما ، زندگی هست. تا زانو در گرد خاکستری زندگی خود را به جلو می کشد. همان گرد است که می پوشاند، پشت های زنده را کوه ها و درختان را، وسقف های نخلی خانه های تاریک را، و آسمان هم: از خاکستری تا سیاه تا دور های افق،...
-
صبح بخیر
سهشنبه 7 مهر 1394 11:56
هنوز صبح زود است، کامیون شیر و ماشین نان با در های گرم در نور برنجی صبح بیهوده انتظار می کشند صف چرخ های خرید پر جلا همچون پرچین طلایی ایستاده است با سوراخ هایی برای حیوانات و کودکان کامیون ها محتویات شان را تف می کنند جلوی مردانی با دفتر های یاد داشت مردانی با خودکارهای گرسنه ی پشت گوش به خیابان می روم که نا من...
-
تاریخ
سهشنبه 7 مهر 1394 09:58
" « تاریخ یکی از سلسله گفتمان های موجود راجع به جهان است .» ( جنکینز ، ترجمه نوذری ؛ آگاه ) « تاریخ چیزی است در نوع خود بی نظیر ، نوعی بازی زبانی » ( همان) « ملاک روایت تاریخی حقیقت است اما ملاک اثر هنری میزان لذتی است که در مخاطب می آفریند » ( بابک احمدی نشر مرکز ) « تبیین تاریخی از منطق علی علیت ، استقراء و...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 7 مهر 1394 09:43
موج بزرگ - هوکوسای مقابل آن آبی دریاست و آبی فوجی، مقابل خمیده ،آبی صورت های مردان چنان سفید همچون برف بر قله، همچون شانه ی موج بر زمینه ی آسمان به رنگ قایق ها، در مقابل علایمند در هوا، سکون موج ، که کمی غریبه ی زود رنج را می ماند که بر روی کوه در آسمان خاکی رنگ تکه ها می بارند، و مردان آبی تکیه می دهند به دریا مثل...
-
پدر بزرگ
سهشنبه 7 مهر 1394 08:33
وقتی پسر کوچکی بودم اغلب به دیدار پدر بزرگ می رفتم. او همیشه این احساس را به من میداد، که بزرگ هستم،از این راه که دستم را محکم می فشرد، منتها دست ظریف و کوچک من در پنجه های قدرتمند او گم می شد. و من با نگاه کودکانه ام، این سراسر مرد را اینطور می دیدم:واقعا غول پیکر وقتی بزرگتر شدم، رفته رفته اندازه هایش برایم طبیعی...
-
امر دیگر
سهشنبه 7 مهر 1394 01:23
یک داستانک از فرانتس هولر ترجمه: ناصر غیاثی امر دیگر گارسون که داشت بشقاب و کارد و چنگال را جمع میکرد، به مشتری گفت: «امر دیگری باشد.» مشتری گفت: «یک گیلاس کنیاک، یک ویلا تو کوههای زوریخ، یک ماشین کورسی و یک زن که بشود باهاش دل به دریا زد. گارسون گفت: «کمی زیادهخواهی است، ولی خب ببینم چکار میشود کرد.» چند لحظه بعد...
-
آرزو
دوشنبه 6 مهر 1394 18:45
جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کند ، به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم ! لستر هم با زرنگی آرزو کرد دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد بعد با هر کدام از این سه آرزو سه آرزوی دیگر آرزو کرد آرزوهایش شد نه آرزو با سه آرزوی قبلی بعد با هر کدام از این دوازده آرزو سه آرزوی دیگر خواست که تعداد آرزوهایش رسید به ۴۶ یا ۵۲...
-
نقد داستان ناطور دشت
دوشنبه 6 مهر 1394 14:51
یاد داشتی بر رمان ناطور دشت اثر: ج.د. سالینجر ترجمه: احمد کریمی انتشارات: مینا سال : 1345 ناطور دشت یکی از آثار شاخص رمان در نوعی است که آنرا رمان رشد و کمال می نامند. در این نوع رمان معمولا تحول و شکل گیری شخصیت جوان اصلی داستان از بچگی تا بلوغ فکری تصویر می شود و شخصیت داستان از بستگی خود با دنیای خارج از دنیای...
-
روباه
دوشنبه 6 مهر 1394 13:41
من روباه هستم آیا کسی باور می کند؛ من موجودی به این زیبا یی ، زبانم لال دزد باشم.من دزد نیستم .نه دزدم و نه حیله گر، من عاشقم. عاشق توله هایم. نمی خواهم آنها از گرسنگی تلف شوند.برای سیر کردن خانواده ام مجبورم شبها بروم بیرون برای دزدی! آنهم نه از روی بد جنسی و حیله گری، فقط برای اینکه من و توله هایم مثل شما حق حیات...
-
تمدن
دوشنبه 6 مهر 1394 12:26
نخستین مناطق که تمدن شهری بر آنها بنا شد بین النهرین بوده است.تمدن های مهم عموما با یک نظام خشک و خشن پدید می آیند و به تدریج نرم می شوند و در مرحله ای خاص که جنبه های مفید عرف قدیم هنوز به قوت خود باقی است و مضراتی که با از میان رفتن عرف قدیم همراه است هنوز بر اجتماع مستولی نشده این تمدن به دوره درخشان از نبوغ می...
-
آیینه
دوشنبه 6 مهر 1394 12:15
خیلی وقت است که او را ندیده ام. منظورم از خیلی وقت، خیلی وقت پیش است. خیلی وقت قبل از این ساعت و این لحظه ، نمی دانم آن وقت، کدام وقت بود. من وقت را گم کرده ام. هر چه می گردم پیدایش نمی کنم. آب شده و فررفته در زمین ، دود شده رفته بالا ، آن بالا پر از دود است. دود ها همه سیاه نیستند. دودهای سیاه، دود های آبی ، دود های...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مهر 1394 12:10
نخستین مناطق که تمدن شهری بر آنها بنا شد بین النهرین بوده است.تمدن های مهم عموما با یک نظام خشک و خشن پدید می آیند و به تدریج نرم می شوند و در مرحله ای خاص که جنبه های مفید عرف قدیم هنوز به قوت خود باقی است و مضراتی که با از میان رفتن عرف قدیم همراه است هنوز بر اجتماع مستولی نشده این تمدن به دوره درخشان از نبوغ می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 6 مهر 1394 12:09
نخستین مناطق که تمدن شهری بر آنها بنا شد بین النهرین بوده است.تمدن های مهم عموما با یک نظام خشک و خشن پدید می آیند و به تدریج نرم می شوند و در مرحله ای خاص که جنبه های مفید عرف قدیم هنوز به قوت خود باقی است و مضراتی که با از میان رفتن عرف قدیم همراه است هنوز بر اجتماع مستولی نشده این تمدن به دوره درخشان از نبوغ می...
-
سوگ سیاوش
دوشنبه 6 مهر 1394 09:25
شب سیاه شب سیاه عزا پرچم های سیاه صدای سنج آوای طبل بوی آتش و دود بوی عرق تن اسب اسبی که چون باد می تازد خیز بر می دارد از میان آتش و دود زنی در اندرون ضجه می زند بر گناه خویش در شب سیاه عزا موسی کاظمی
-
دریا
دوشنبه 6 مهر 1394 00:00
"دریا" و خداوند خدا گفت: اول آب بود و همه چیز را از آب آفریدم. نخسنین حیات از آب فرا آمد و نخستین مرگ در آب فرو شد؛ از همانجا که نخستین حیات آمد ؛ نخستبن مرگ آغاز شد. این راز آب است. تولد و مرگ. این بیکران راز آمیز! و چنین شد که دریا در ناخود آگاه جمعی ما طوفان شد و حیات را بلعید و مرگ را بر بلندی تف کرد و...
-
پرواز
یکشنبه 5 مهر 1394 22:04
"پرواز" زئوس هرمس را فرا خواند و نامه ای به او داد و گفت : این را به همسرم هرا برسان که به قهر رفته است خانه ی هفاستسوس. هرمس پا پوش های بالدارش را پوشید و در یک آن به پرواز در آمد و از روی کوهها پرید و خود را به جزیره ی سرخ رساند و نامه را به هرا داد. کیکاوس وقتی داستان هرمس را شنید گفت:" چه خوب است که...
-
ماه
یکشنبه 5 مهر 1394 19:36
"ماه" وقتی بچه بودم می گفتند " ماه دختر است" برای همین به دختر های خوشگل می گفتیم " ماه! مثل ماه است! از ماه هم خوشگلتر است" و اینطور شد که من عاشق ماه شدم. زنهای کوچه هم عاشق ماه بودند وابرو هایشان را به شکل ماه درست می کردند تا ماه شوند. اما بعضی هاشان ماه نمی شدند. شبهایی که مهتاب بود...
-
بیزاری
یکشنبه 5 مهر 1394 14:03
ساعت ها صامت عقربه ها ساکن زمان مدفون در گور خویش پس شیشه ی ضخیم غبار آلود من چشم به در می دانم که نمی آیی ایستگاه های متروک را پرسه پرسه می روم به انتظار قطاری که نمی آید و در اسکله های خالی منتظر سوت کشتی های فرسوده ای می مانم که هیچ گاه خط ممتد آبی را در آبی دریا تکرار نخواهند کرد موسی کاظمی
-
قناری
یکشنبه 5 مهر 1394 12:06
یکی بود یکی نبود. یک قفس بود و یک قناری ، قناری نمی خواند؛ زبانم لال،لال شده بود؛ از اول لال نبود. از وقتی لال شد که فهمید صاحبش یک سلاخ است. قناری یک روزمثل روز های قبل نبود؛ زود از خواب بیدار شده بود. علتش خواب بدی بود که دیده بود. خواب یک گربه دیده بود که به او چنگ و دندان نشان می داد. همین طور که می لرزید از زیر...
-
نقد داستان بی عرضه اثر چخوف
یکشنبه 5 مهر 1394 08:04
داسنان روایت گر زنی بنام "یولیا واسیلی اونا" است که برای دریفت حقوق نزد صاحب کارش می رود اما آقای خانه به یولیا کلک می رند و ار سر و ته حقوقش می رند با اینکه یولیا میداند دارند کلاه سرش میگذارند اما اعتراض نمی کند و این باعث شگفتی صاحب کارش می شود.داستان از لحاظ شخصیت پرداری و توصیف شخصیت یک نمونه کامل ار...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 5 مهر 1394 00:52
نقد داستان مغروق اثر چخوف راوی داستان دانای کل سوم شخص است که با زاویه دید بیرونی که در واقع نویسنده است داستان را بی طرفانه روایت می کند. ژانر داستان رئالیستی است. رئالیسمی نو و پویا، به این معنی که چخوف آفریینده این واقعیت است. نگاهی طنز آلود به زندگی تلخ مطرودین جامعه ای که به سوی سرمایه داری افسار گسیخته در حرکت...
-
نقد داستان دهلیز
شنبه 4 مهر 1394 19:47
نقد داستان دهلیز اثر هوشنگ گلشیری راوی داستان برای پی بردن به هزار توی احساسات شخصیت اصلی داستان یعنی یدالله و نشان دادن کشمکش درونیش و نمایش تحولات روحی و روانی او ما را با فاجعه بی رحمانه ای روبرو می کند. سه فرزند او توی حوض افتاده و خفه شده اند" از جلو اتاق اولی که بچه هایش را دراز به دراز خوابانده بودند گذشت...