روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

نقد داستان اوراق فروشی کلیوند اثر ریچارد براتیگان


 ما از طریق اشیا و باز شناسی واقعیت به جهان حقیقی نزدیک می شویم ؛ گر چه در وجود این جهان حقیقی هم تردید هست." تا همین چندی پیش تنها اطلاع من از اوراق فروشی کلیوند از طریق تک و توک دوستانی بود که چیزهایی از آنجا خریده بودند" از طریق پنجره است که بیمارستان دولتی سانفرانسیسکو را می بینیم  ورنج بیماران را درک می کنیم و شاهد زنده بگور شدنشان هستیم.از سقفی که از همان اوراق فروشی خریداری شده رنج جرج را مشاهده می کنیم جورج نماینده حیواناتی است که پیرا مون ما و تحت استثمار ما زندگی می کنند وما هیچ توجهی به علایق آنها نداریم. در این جهان همه چیز پول است. حتی رنج آن قاطر بیچاره از دست کنه ها هم با پول بر آورد می شود.

در جهان اشیا حتی قطره های آب را هم می فروشند" یک قطره از فاصله دو سه فوتی تا یک قطره ده پانزده فوتی فرق می کردند"

واقعییتی که ما شاهدش هستیم؛  واقعییت دست دوم است؛ نه واقعییت محض که وجود ندارد.برای درک واقعییت از درهای مختلف میگذریم.از پنجره زیادی می بینیم." هر چه عقب تر میرفتم نور ببشتر می شد" باز هم شکل واقعییت عوض می شود.

: در پایان می گوید تنها حیوانی که مانده بود موش بود ولی ادامه می دهد پهلوی قفس سیمی بزرگ پرنده ها بودند که روی آنها پوشانده شده بود و حشرات ... 

گمانم بار دیگر برای پیدا کردن حقیقت باید تلاش دوباره کنیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.