روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

شعر و شاعر


اولین دفتر شعرم را سپردم به شعله 

تا شعله ور شود

بسوزد

دود کند

دودش به آسمان عروج کند

دومین دفتر شعرم را سپردم 

به اولین رهگذر

که به سپیده گفت سلام

سومین دفتر شعرم را 

ورق ورق سپردم

به باد

تا در گوش پنجره ها 

بگوید 

سلام بر فصل ها

چهارمین دفتر شعرم را 

سپردم به اولین صندوق پست

به نشانی ای که نبود

وقتی می گشتم درون زباله ها

برای تکه ای نان

شعرم را دیدم

پژمرده و غمگین

بی حوصله 

زرد روی

کنار تکه ی کوچک کالباس

و اندکی نوشابه ی سیاه

پنجمین دفتر شعرم را

ایمیل کردم به ثریا

شعرم واژه واژه شد

و هر واژه را 

ستاره ای به منقار گرفت

من شاعر هرزه ای هستم

که با آسمان و فصل ها و زباله ها می آمیزم 

موسی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.