داسنان روایت گر زنی بنام "یولیا واسیلی اونا" است که برای دریفت حقوق نزد صاحب کارش می رود اما آقای خانه به یولیا کلک می رند و ار سر و ته حقوقش می رند با اینکه یولیا میداند دارند کلاه سرش میگذارند اما اعتراض نمی کند و این باعث شگفتی صاحب کارش می شود.داستان از لحاظ شخصیت پرداری و توصیف شخصیت یک نمونه کامل ار شخصیت پردازی است بدون هیچ کم وکسری و اضافه گویی. تعلیق داستان آنجاست که می ینیم صاحب کار می داند دارد سر یولیا کلاه میگذارد. پایان شگفت انگیز داستان وقتی است که یولیا بطور کامل دسمزدش را می گیرد و تشگر می کند و از اتاق بیرون می رود.براستی چرا بعضی ها اجازه می دهند اینجور راحت بهشان زور بگویند.آیا ما خودمان مسئول نیستیم.
موسی کاظمی