روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

نقد داستان دهلیز

نقد داستان دهلیز اثر هوشنگ گلشیری

راوی داستان برای پی بردن به هزار توی احساسات شخصیت اصلی داستان یعنی یدالله و نشان دادن کشمکش درونیش و نمایش تحولات روحی و روانی او ما را با فاجعه بی رحمانه ای روبرو می کند. سه فرزند او توی حوض افتاده و خفه شده اند" از جلو اتاق اولی که بچه هایش را دراز به دراز خوابانده بودند گذشت و رفت توی اتاق دومی و در را روی خودش بست همه دیدندکه صورتش مثل یک تکه سنگ شده بود" یداله کارگری است که در گذشته زندگی سیاسی داشته است و دستگیر و زندانی شده است و در زندان شکسته است به همین دلیل همرزمان سابقش او را ترد کرده اند و او به مبارزه پشت کرده و بعد از خلاصی از زندان ازدواج کرده و خانواده تشکیل داده است و حالا مورد بی مهری دوستان سابقش قرار دارد" هیچ حرف نزد توی کارخانه هم حرفی نزده بود یعنی از خیلی وقت پیش بود که حرف نمی زد"

" وقتی برگشت همه فهمیدند که زه زده است او هم ابائی نداشت می گفت آدم همه چیز را تحمل می کند شلاقی که تو پوس آدم می شینه دستبند و آتش سیگار و هزار کوفت دیگه رو اما دیگه نمی تونه ببینه.... برا هیچ و پوچ یه عمری بمونه تو اون سولدونی که چی"

یداله برای جبران بی مهری رفقا به خانواده و عرق پناه می برد اما آنجا هم آرامشی ندارد او دیگر خود را نمی شناسد. هویتش را به عنوان یک انسان از دست از دست داده است و تبدیل به سنگ شده است حتی زنش را نمی شناسد" مادر بچه ها بلند تر گریه کرد و مرد نگاهش کرد و دید که چه قدر خطوط صورتش کهنه و نا آشنا شده است" 

یداله در دهلیز تاریکی پیش می رود" مرد توی دهلیز بود صورتش مثل سنگ سخت و گوشه دار بود" تمام زندگیش درون همین دهلیز گذشته است زمانی فرمانبر حزب بود و زمانی دیگر فرمانبر  دیگران، دهلیز داستان فرو پاشی فرد درون خودش است تمی که گلشیری به شدت به آن علاقمند بود و در بیشتر داستانهایش این تم را به کار می گرفت. شازده احتجاب فرو پاشی اشرافیت است و فرو پاشی روابط شازده با زنش و در نقشبندان که روایت فرو پاشی زندگی زناشوئی جواد بهزاد شخصیت اصلی و راوی داستان است.

داستان مدرن بهترین ژانری است که می توان فرو پاشی را نشان داد.

زبان داستانهای گلشیری اغلب زبان فاخر است و در این داستان هم از این زبان استفاده می کند. زمان داستان از الگوی داستان مدرن پیروی می کند و در زمان پس و پیش می رود و مکان هم تابع زمان است.

در داستان مدرن پیرنگ نمایش چندانی ندارد و از الگوی داستان رئالیستی پیروی نمی کند و روابط علی و معلولی چندان اهمیتی ندارد شخصیت درون کلافی از خاطرات محصور است و از آن رهائی ندارد.

موسی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.