روایت

شعر و داستان های من

روایت

شعر و داستان های من

عذاب می کشم


ذره ذره عذاب می کشم

سخت می کوشم

بی تفاوت باشم

و فراموش کنم

تظاهر می کنم

به چیزی که نیستم

باید سر سخت و غیر طبیعی و خونسرد باشم

و یاد بگیرم 

با دهان بسته هجی ی کنم

و صورتم را سرخ نگه دارم

تا ترسم را پنهان کنم

در این خفقان

و هوای مشمئز 

و این سردی سرد

که تنم را سرد می کند

ذره ذره 

با نوک انگشتان جوهریم 

بر سکوت ممتد سفید

خط می کشم

خط خط می کنم

پوست ضخیم شب را

به امید دمیدن فلق

موسی کاظمی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.